باز آمده ام ....

نبودم و نبودم زیااااد شد... بسی طولانی ....


نبودم و فکر میکردم بی نوشتن میشود... ولی مگر میشود بی پیچ و تاب دادن به نوشته ها بود وزندگی کرد.... بی شک زندگی بدون نوشتن بدون بازی با کلمات خیلی چیزها کم دارد... 


آه که اینجا بد جوری در و دیوارش غریبه است برای واژه های من.... که کلمات پشت افکار در هم پیچیده پنهان میشوند....


حرف و حرف و حرف ....


اوووم باید ماند... باید نویسنده درونم هوایی بخورد....


من و نقطه چین هایم ....